شمارش معکوس هفته ها

ساخت وبلاگ
سلام به روی ماه ندیده ی فرشته توی دلم محمدم

یادمه وقتی هفته 11 بودم تو سررسید سرمیز کارم هفته به هفته رفتم جلو تا هفته 32 .

هر دوشنبه اغاز هفته جدید بارداری من محسوب میشد

بنابراین یکشنبه ها مینوشتم هفته ی ...

اونموقع پیش خودم گفتم وای چقد مونده چه راه درازی

درسته افت و خیز زیاد مسیر طولانی و سخت با توجه به حساس بودنت عزیز دلم بود منم شاغل و واقعا بعضی روزها با زجر میرفتم اداره اما الان که بایس بگم سی هفته تموم شده و باورش سخته که سی هفته شد همزیستی ما دو تا .دیشب تکون هایی که میخوردی لگد هایی که میزدی قویتر شده بودن و من باوجود اینکه دردم میگرفت لذت میبردم از اینکه بزرکترشدی وقوی تر شدی درعین اینکه مشتاق دیدن روی ماهتم اینکه چشم تو چشم همدیگه رو نگاه کنیم فکر میکنم دلم برای وروجک بازیات تو دلم تنگ میشه .عشقمی

بابایی که اولا میگفت تا حالا با بچه ها میونه نداشته الان مشتاق دیدنته و تو فیلم بچه هارو میبینه از من جلوتر اشاره میکنه به اون حرکت شیرین بچه یه جورایی دیگه دست منو از پشت بسته

از همه این ها بگذریم یک ماهه به دلایلی که علمیه و این جا جای گفتنش نیس تهدید به زایمان زودرس شدم و بایس بدونی که من و بابایی خیلی داریم تلاش میکنیم که این اتفاق نیفته و تو به موقع دنیا بیای و اردیبهشتی بمونی

اتاقت و مامان جونی باباجونی برات خیلی قشنگ اماده کردن. دیروز خونه باباجونی بودم مامان جونیو بابا جونی هرکدوم یه چیزهایی دیده بودن میخواستن برات بخرن خلاصه منو بردن برات سه چرخه و ماشین آتشنشانی بزرگ و بازم ماشین کنترلی اووه یه باکس پر از جغجغه .بازم لباس .یه هاپو هاپ هاپو و قورباغه و...

یه عالمه اسباب بازی و لباس که بابایی میگه اگه از این اتاق بخوای بری بیرون من متعجب میکنم .

خدایا برای همه چیز شکرت

خدای مهربون ازت میخوام بخاطر این بچه مشکل کاری همسرمو هرجوری که صلاح میدونی حل کنی

راضی ام به رضات

 

 

شش ماه عشق بازی...
ما را در سایت شش ماه عشق بازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabreshirin بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 2:20