غم و شادی دیوار به دیوار هم اند

ساخت وبلاگ
سلام، اول از شادیم میگم بعد از غم تازه به همون ترتیبی که رخ داده.

هفته پیش سه شنبه رفتیم نسخه اولیه فیلم عروسیمونو گرفتیم بعدیه شام سفارش دادیم و اومدیم خونه نشستیم به خوردن وتماشا خیلی شب قشنگی بود دلم برای شب عروسیمون تنگ شد از همسرم بابت این فیلم بی نهایت سپاسگذارم،از اون روز تاخالا روزی دو سه بار فیلمو میبینم،همسری میگه نقادانه ببین تا تغییرات لازم انجام شه اما خب من بیشتر لذت میبرم

فرداش یعنی چهارشنبه روز کاری بی نهایت بدی رو داشتم،بماند که اخر تایم ساعت دو دعوا شد و منم بایس میرفتم مطب دکتر با بدبختی وحال بد از اداره زدم بیرون از قضا اون روز همسرمم کلاس داشت ومن باید تنهامیرفتم وبرمیگشتم این تنهایی هم برام خوشایند نبود

خب به لطف پزشکم من اول وقت ویزیت شدم ولی گفت به نظرش مشکلی پیش اومده وسونوی اورژانسی نوشت من تنها هوا سرد وفاصله سونویی که دکترم تعیین کرده بود زیاد زنگ زدم همسرم اومد دنبالم شکر خداشاگرداش نیامده بودن رفتیم با پنج ساعت معطلی سونو انجام شد و حدس دکترم درست بود خطر زایمان زود رس تهدیدم کرده ومن سه روزه که خونه نشین شدم از ناراحتی این موضوع واستراحت مطلق افسردگی گرفتم من ادم یه جابیکار نشستن نیستم واین جوری که بوش میاد تا زایمان که حدود سه ماه مونده باید دراین وضعیت بمونم.گویا بیش از اونچه که باید فعالیت کردم وضعیت خطری شده!!

اون روز برفی بود هوا هی سردتر میشد منم بخاطراشتباه منشیدکتر سونو دو بار رفتم و برگشتم از این سرد وگرم شدن سرماهم خوردم

پسرم همه رنج ها را به جان میخرم فقط برای امدن عجله نکن به وقتش تو را دراغوش میگیرم ،بدان اگر برایت اتفاقی بیفتد من دیگر نمیخواهم زنده باشم.

شش ماه عشق بازی...
ما را در سایت شش ماه عشق بازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabreshirin بازدید : 189 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 3:56